×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× !-- begin of gohardasht.com profile every where source code-- language=java src=http://www.gohardasht.com/gohardasht.asp?username=bandarkala&th=1.png/ !-- end of gohardasht.com profile evry where source code --
×

آدرس وبلاگ من

dlinjer.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/bandarkala

شما یادتون نمی یاد5

شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم

شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم
دوشنبه 1 فروردین 1390 - 1:20:22 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ارسال پيام

دوشنبه 1 فروردین 1390   1:46:54 AM

هوالحبیب

باسلام

بااجازه میخوام مطلبی بگم

  من یادم میاد فراموش کردم بچه هایی(  13ساله ) تشنه توی محاصره توی کانال گردان حنظله مقاومت کردند تا اینکه تانکهای شیطان  ازروشون رد شدند

فراموش کردم که چه تکلیفی در مقابلشون داریم وحتی حاضرنیستیم یک گناه همون روبخاطرشون کنار بذاریم

فراموش کردم نماز شبهای نیمه شبشون که اشکهاشون مثل مروارید برای اهل اسمون مثل ستاره میدرخشید

فراموش کردم  فراموش کردم . . . . . . 

آخرین مطالب


ما از کدام دسته از ادم ها هستیم؟!


چهره های ماندگار و نخبگان تاریخ ایران : 6


خرد 5


ترس


عشق 5


زن 5


دوست


زندگی 5


رنج


من در میان مثلث هندسه ی عشق گرفتار شدم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

108003 بازدید

33 بازدید امروز

38 بازدید دیروز

1614 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements